خدایا میدانم تو هم از دستم خسته شده ای کمی صبر کن خوب میشوم
بگذار باران بزند دلم بگیرد میروم زیر آسمانت دستهایم را می سپارم به دستت
سرم را می گیرم به سمتت قلبم مال تو اشکهایم که جاری شود میشوم باز همانی که
دوست داری استوار صبور امیدوار بگذار باران بزند
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,
|